شهادت امام حسن عسگری (ع) .محضر آقا و مولا . امام زمان عرض تسلیت .
آقاجون . داد از غم جدایی .کی می شود بیایی؟.......
کاش بلد بودم . کاش ادب کلام داشتم . کاش .... دلم میخواد بشینم و یک روز سیر با آقام بی پرده حرف بزنم . کاش لیاقتش رو داشتم که خونه ی قلبم ...
از سرزمین نور . از شلمچه جور خاصی بوی کربلا میومد . اونجا برای ندید بدیدهایی مثل من ... مستت کننده ست . اونجا فقط بشین روی خاکها . چشمات رو ببند و خودت رو توی حرم . جلوی ضریح . چسبیده به ... ببین .حتی لازم نیست دستت رو دراز کنی . همونجا که نشستی لمس کن . خودت رو بچسبون به ضریح شش گوشه و در دلت رو باز کن ...بگو .بگو ....
شلمچه . از جانثاری سربازان امام زمان بسیار میشنوی .
اول نشسته بودیم تا راوی از موقعیت شلمچه بگه و کمی چشمان خاک آلود امثال من رو غبار روبی کنه . کم کم نگاهها اسیر آنسوی سیم خاردارها میشد . نه دیگه اختیار در کف من و تو نبود .
نه بزار ساده تر بگم . راستش چیز خاصی ندیدم از دیگران که چه بر اونها گذشت . چه کردن .......
آخه میدونی . من یکی از اون بدبختایی بودم که هنوز که هنوزه در حسرت دیدن حرم امام عاشقان . عزیز فاطمه ی زهرا . حسین (ع) موندم .هنوز آدم نشدم . نمیدونم ....... بیش از این از سرافکندگی خودم نگم سرسنگینترم . انجا نشسته بودم . رووم نمیشد دعوتنامه بگیرم برای خودم . آخه بغل دستم آدم لایقتر از من زیاد دارم که هنوز ......
داد از غم جدایی ........
بگزار اینجا رو دیگه فقط سکوت باشه . ولی دست عکاسباشی طلا که هرچی هست میشه از توی این عکسا خوند . اجرش با خود مولا .